سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ساعت 7:32 صبح سه شنبه 85/10/26


پاپ سخنان توهین آمیزی نسبت به اسلام بیان کرد .
تیتر کوچکی که بعضا مردم از کنار آن به آسانی گذشتند . چرا که هیچ حزبی فریاد نزد که : آقای پاپ غلط کردند .
راستی ما را چه شده ؟؟؟
چرا قبح حمله به عقایدمان کم کم در حال شکسته شدن است ؟؟ چرا هر کس و نا کسی به خود جرات می دهد که اعتقادات چند میلیارد مسلمان را با کلمات هرزه خود در برهه ای از زمان دستخوش شبهه و یا توهین نماید . البته از این دست انسان های احمق که زبانشان بیش از مغزشان کار می کند و در طول تاریخ قصد گردنکشی در برابر اسلام را داشتند زیاد بوده اند . کافی است کمی بررسی کنید .
ولی واقعا چرا ؟؟ چرا ما نسبت به اراجیف در زمانه خودمان بی غیرت شده ایم ؟؟
چرا انگلیس آشکارا بر ضد مسلمانان صف آرایی می کند و ما هنوز به فضای دیپلماسی ملوس معتقدیم .
چرا هنوز محصولات دانمارک را می خریم . چرا هنوز با آنکه بر همه روشن است کوکاکولا از اسراییل حمایت مالی شایانی دارد باز هم این زهرآبه ننگ را به سلامتی خیانت به اسلام می نوشیم و به اسراییل رسما کمک مالی می کنیم . به راستی 500 یا 1000 تومانی که برای خرید یک نوشابه می دهیم سینه چند کودک فلسطینی را دریده است ؟؟؟

چرا وقتی که سید خندان ما دم از گفتگوی تمدن ها می زد و ارزش ها را به مذبح می برد و ما را در خواب جهل نشاند هیچکس نپرسید : گفتگوی تمدن ها مربوط به ایران است فقط یا قرار است استعمار گران هم ادبیات خود را تعدیل کنند .
چرا مسلمانان پاکستان چندین کشته در حمله به سفارتخانه دانمارک می دهند ولی ما فقط به سفارتخانه ریگ پرتاب می کنیم . چرا هنوز اجازه می دهیم صلابتمان را به سخره بگیرند .

چرا یک به اصطلاح رهبر مسیحیان که حتی خود پیروانش هم در سلامت اخلاقی او شک دارند در یک سناریو به نام " حمله به اسلام " ایفای نقش می کند و دیالوگ هایش را با حس و حرارت بیان می کند و ما هنوز متاسفیم !!!
تاسف ما آیا پاسخ مناسبی برای این حملات است . مثل اینکه سگ هار به ما حمله کند و ما ابراز تاسف کنیم . او زبان نمی فهمد . گاز می گیرد و باز هم گاز می گیرد .
آیا این پاپی که به خود جرات جسارت می دهد و اسلام را دین خشونت معرفی می کند گوانتاناموی پیروانش را دیده که در آرزوی آرماگدون که خود را بجای مسیح می پندارند مردان و زنان را لخت کرده شکنجه داده و به آنها تجاوز می کند .
آیا این آقای پاپ و به ظاهر رهبر معنوی در راستای سن نسبتا بالایش فجایع ویتنام را به خاطر دارد و آن همه بمب خوشه ای و آتش زا و ناپالم که بر سر زنان و کودکان ریخته شد . و یا فجایع بمب های هسته ای و هزاران کثافت کاری پیروان ظاهری مسیح را به خاطر می آورد .
من واقعا مسیح را مظلوم می دانم . نه برای شکنجه هایی که کشید و نه برای مصلوب شدنش ( علی قول مسیحیان ) بلکه برای انحراف دینی که برای آن زحمات زیادی کشید .
من به عنوان یک عضو از جامعه دانشجوی ایران و نه به عنوان یک مسلمان ( چراکه هنوز مسلمانیم را برای خودم اثبات نکرده ام) از آقای پاپ یک سوال دارم : اصلا اسلام را نه به عنوان یک کلمه بلکه به عنوان یک تفکر و اعتقاد مورد بررسی و پژوهش قرار داده اید .
آقای پاپ .....
من مسیح شما را می شناسم آیا شما محمد من را می شناسید . من یوحنای شما را می شناسم ولی آیا شما علی من را می شناسید . من داستان های کذایی انجیل شما را برای تفریح خوانده ام ولی آیا شما تنها یک آیه از قرآن من را خوانده اید .
آقای پاپ . شرم دارم یو حنای شما را با علی خودم و انجیل سراسر کذب که عقاید مسیح را سر می برد را با قرآنم مقایسه می کنم . از مقام بلند انسان هایی که به خاطر خدا ٬ می پرستم و کتابی که هدایتم می کند یعنی حیدر کرار و قرآن شرم دارم که آنها را با عقاید نخ نما و سراسر دروغ که حتی ننگ برای عیسی بن مریم است قیاس می کنم .
آهای آقای پاپ من شما را به خواندن سوره الرحمن دعوت می کنم .
آهای آقای پاپ من شما را به یک بار خواندن نجواهای مولایم علی در دعای مسجد کوفه دعوت می کنم که چگونه مولای یا مولای می گوید .
آهای آقای پاپ من شما را به مشاهده عکس مرجع تقلیدم  آیت الله بهجت دعوت می کنم .
آهای آقای پاپ من شما را به بهره مندی یک ساعت از درس علامه مصباح دعوت می کنم .
آهای آقای پاپ من شما را به مناظره با استاد رحیم پور ازغدی دعوت می کنم .
در دین من  اگر انسانی را هدایت کنی انگار او را زنده کرده ای و اگر یک نفر را زنده کنی امتی را زنده کرده ای . آیا در دین شما هم اینگونه تفکراتی وجود دارد ؟؟؟
اگر شما با پیشنهادات فوق من باز هم بر اعتقادات مسیحیت از دست رفته خود پافشاری کردید من با افتخار از لجاجت شما مسیحی می شوم . فکر نکنم شرط بندی بهتر از این به شما معرفی شود .
آقای پاپ :


نگو گزاف کلامی که دگر فنا بماند
و دگر به روی مردم ردی از گناه ماند
و دگر به دل بماند شرر فدا شدن که
به ره امام مردم سر تو جدا بماند

نمایشنامه توهین خیلی وقت است از سوی محافلی که همه می دانند ختم به لابی اسراییل می شود  کار گردانی و از سوی امریکا که به گفته حضرت امام شیطان بزرگ است در حال تهیه کنندگی می باشد .

آقای پاپ آدم باش ......

 


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:32 صبح سه شنبه 85/10/26

سلام .

چند مدتی قضیه فیلم یکی از مداح ها در حال کشیدن قلیان ( یا به قولی تریاک) و تعارف سیگار به ..... در فضای سایت ها و وبلاگ ها گوش فلک را کر کرده بود .

در آن شرایط دلم نمی خواست مطلبی دراین باب بنویسم ٬ ولی با مشمول مرور زمان شدن داستان ٬ فرصت را حالا مغتنم می دانم و به موضوع در خور توجه اقبال به قلیان و استقبال از بحث قهوه خانه ها می پردازم که متاسفانه قبح موضوع به سرعت شکسته شده و حالا شاهد قلیان کشی بچه های ۱۰-۱۲ ساله هم جلوی چشم پدر و خانواده ایشان هستیم.

مطالبی که در زیر آمده به هیچ عنوان قصد سیاه نمایی یا به چالش کشیدن ارگان خاصی را در نظر ندارد و فقط از دیدگاه یک دانشجو مسایل دیده شده ٬ به نقد کشیده شده است .

چند مدتی است برای ترک دادن یکی از دوستان (درمحدوده قلیان ) و همچنین فضولی در باب انگیزه گرایش جوانها به چایخانه ها و یا به عبارتی قهوه خانه ها وارد گود قلیان و چایی آنهم توی قهوه خانه شده ام .  در اولین قدم بدون توجه به سطح فرهنگی و موقعیت اجتماعی-محلی قهوه خانه ٬ جزییات جالبی به چشمم خورد که بیانش برای شما خالی از لطف نیست :

۱- اکثر قشر حاضر برخلاف گذشته که لوطی و لاتی کار می کردند ٬ جوانهای ۱۵ الی ۲۸ ساله هستند که متاسفانه بیکار و جویای پرکردند اوقات فراغت هستند . جالب اینکه از خودشان هم انواع تز و افاضه هم در همه موردی از ازدواج و کار گرفته تا انرژی هسته ای و وبلاگ نویسی  در محیط پر دود و نیکوتین این مکان ها تراوش می کنند . که البته با فضا و طرز فکر خاص و قالب در این اماکن اکثرا بر مبنای تخیلات ذهنی و اوهام است . بطور مثال یک جوان حدود ۲۰ ساله چند روز پیش عده ای پیر و جوان را دور خودش جمع کرده بود و راجع به آب سنگین و تکنولوژی دستیابی به آن می گفت : ایران توانسته چاهی به عمق ۴-۵ کیلومتر !!! در اطراف سرعین بزند و آب سنگین !! که وزنش چند برابر آب معمولی هست را استخراج کند !! . تکنولوژی دستیابی را هم فقط مربوط به حفاری فوق عمیق می دانست .

۲-بعضی از این مکان ها از لحاظ حضور اراذل مثل قهوه خانه های سال ۴۲ فیلم کارآگاه علوی (خیابان لاله زار) هنوز پناهگاه و محل قرار افراد لاابالی بوده و فرق آن با گذشته افت بسیار زیاد میانگین سنی افراد شرکت کننده در این همایش های بزهکاری است . بطوریکه از مالخری تا رد کردن مواد مخدر و حتی خرید و فروش سلاح سرد و گرم نیز در این اماکن به چشم می خورد . نمونه آن یک قهوه خانه است که ۵۰٪ افراد خلافکار فراری !! در آن گردهمایی برگزار می کنند و از باطوم فنری و اسپری اشک آور گرفته تا فشنگ و دستبند پلیسی در آن خرید و فروش می شود و گاه گداری افراد لباس شخصی ناجا تک و توک وارد شده و پس از ضرب و شتم موردی اراذل ٬ آنجا را ترک می کنند و حتی زحمت بازداشت و انتقال فرد متهم حتی متهم فراری را هم به خودشان نمی دهند .

۳- مشکل بزرگتر حضور سربازان و افسران !! ناجا و ... ٬ چه آنهایی که در محل خدمت هستند و چه آنهایی که در مرخصی بسر می برند ٬ می باشد . این وقتی وحشتناک می شود که شما سربازی را با وضعیت فکری مغشوش (شرایط روانی اغلب نیرو های وظیفه اینگونه است ٬ حال به خاطر مسایل مالی ٬ اجتماعی یا ...) و یا ماموری را با لباس فرم ببینید که برای ماست مالی کردن قضیه ٬ لباس کادر یا همان فرنچ خودش را از تن خارج کرده و به دست می گیرد تا پکی به قلیان بزند و رفع خستگی باشد . در موردی یکی از دوستان الگانسی را درب قهوه خانه ای دیده بود و خوشحال که بالاخره نظارت بر اینگونه مکانها آغاز شده ٬ داخل که رفته بود دیده بود عزیزان پلنگی پوش ناجا دارند قلیان میوه ای تدخین می فرمایند . حال دیگر ماموران نارنجی پوش شهرداری و عزیزان کارت پارک که .....

۴- مشکل دیگر به چالش کشیده شدن مسایل روز بصورت سفسطه آمیز و ایجاد شبهه از سوی بعضی فرقه ها که  شرایط را بهتر از معاونت اجتماعی ناجا درک می کنند در اینگونه مکان ها است . نمونه آن ترویج افکار فرقه ضاله بهاییت و حتی افکار دراویش یا اعتقادات مسیحیت است که با حیله گری یا تطمیع و یا زور  به خورد جوانان می رود و این طبلی است که صدایش فردا بلند می شود .....

ایجاد شبهه راجع به اسلام ٬ شیعه ٬ حاکمیت و حتی سیاست روز در قهوه خانه جالب می نماید . مثل خوردن دوغ و گوشفیل در سیاره مریخ است .

۵- یکی دیگر از مواردی که جالب است ٬ تدخین و استعمال آزاد مواد مخدر در اینگونه اماکن در کنار قلیان و چایی است که گاه از جانب خود صاحب محل به فروش می رسد . نمونه آن کشیدن حشیش و حل کردن تریاک در چایی و .... . فقط کافی است یک سری به قناری ها و پرندگان اسیر در این اماکن بزنید تا بشنوید که در آوازشان تمام سین ها را شین می گویند .!!!

۶- از موارد جرم دیگر در قهوه خانه ها اعمال منافی عفت و یا جور کردن معاملاتی از این دست است (قوادی) که به قول دوستان فقط آلبوم دست مشتری نمی دهند . بحث فروش و رد کردن مشروبات الکلی که دیگر هیچ . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ........

۷-با رشد تکنولوژی ٬ این ماهیت علم به کافه ها هم رسیده . بطوریکه در یکی از این موارد استثنایی دستگاه بلوتوس در قهوه خانه گذاشته و مجانا !! فیلم غیر اخلاقی ارسال می نمودند . حالا بلوتوس گوشیان را روشن کنید ۳-۲-۱- حرکت ...... (اعوذ بالله من الخدعه الشیطان)

۸- نوع دیگر موارد جالب در پژوهش بنده نقش قهوه خانه ها در جرایم باندی و سازماندهی اراذل می باشد . بطوریکه در موارد بسیار زیادی در محدوده مسکونی بنده قشون کشی های ۴۰-۵۰ نفره بر علیه گروه های رقیب از قهوه خانه و قلیان آغاز شده . تصور بکنید ۳۰-۴۰موتور سیکلت حامل ۴۰-۵۰ جوان قداره و گرز بدست از قهوه خانه بغل خانه شما قصد جنگ وایکینگی دارند و شما هم بیرون منزل دارید می روید خواستگاری !!!!

۹-نکته بسیار ظریف در قبال بعضی از این قهوه خانه ها ٬ استفاده ایشان از تجهیزات امنیتی پیشرفته نظیر انواع دوربین مداربسته ٬ زوم صوتی ٬ درب برقی و ... می باشد که این خود ایجاد مشکلات امنیتی چه برای ورود ماموران در مواقع ضروری یا فرار قربانیان کم سن و سال نگون بخت می شود .

۱۰-در آخر متاسفم برای ام القرای جهان اسلام که در مرکزیت شهرها مراکز فسق ٬ فجور ٬لهو و لعب ٬ شهوت رانی و میگساری و هزار کثافت کاری دیگر در جریان است و نیروهای امنیتی فقط نظارت می کنند .

روی سخنم با اداره هایی است که زیرمجموعه کدام ارگان هستند برایم مهم نیست ٬ برایم مهم اینست که داعیه اشرافیت اطلاعاتی و تامین امنیت مردم را دارند ولی در جلو نگاه های به ظاهر تیزبین آنها هر روز هزاران جوان ٬ اخلاقیاتشان سر بریده می شود و فقط تلاش برای موتور گیری در سطح شهر اولویت کاری شده .

پس نقش نظارتی اداره هایی مانند اماکن ٬ مبارزه با مفاسد ناجا و ... کجا ایفا می شود .


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:29 صبح سه شنبه 85/10/26

الهی و ربی من لی غیرک
دلم می خواد از شعبان و ماه منیر شعبان ٬ مهدی زهرا بنویسم . اما هرچی فکر می کنم می بینم  این عطری است که بوی خوشش عالم را گرفته . دیگه تعریف نداره .

در خبر ها خوندم برای شونصدمین بار یه هواپیما ( به قول فرهنگستان : بزرگ پرنده انسان بر پولادین ) دوباره تو آسمون ٬نمیدونم بنزین تموم کرده یا پنچر شده ویا وقتی بلند شده فهمیده خلبان رو سوار نکرده و یا ......!!!!!!!!!!!!!
ولی در نهایت شالاپی افتاده پایین و خوب در نهایت ندرت و کمیابی ٬ اکثر مسافرین نجات پیدا کرده اند . یعنی همگی تبدیل به سبک بالان در راه هما جان سپرده ٬ نشده اند . یعنی این دفعه مسافری اگه آتش گرفته بود با بیل خاموشش نکردند !!!!!

پیرو اینکه بنده اصولا نظرات در خور توجه و باحالی در رابطه انواع مسایل روز اعلام می کنم حالا هم می خوام نظر خودم را برای حل این گونه قضایا بدم :
1- یکی از دلایل سقوط هواپیما استهلاک قطعات و فرسوده بودن هواپیماست . ما در کامپوترمون وقتی این ویروس  بلاستر ( یا یه پدر سوخته دیگه ) 60  ثانیه تا ری استارت کامپوتر اعلام می کنه بنده سریعا ساعت کامپیوتر رو 2 یا 3 ساعت عقب می کشم تا فرصت انجام کارها رو داشته باشم . خوب در هنگام سقوط و هنگامیکه چند ثانیه تا ری استارت زندگی خلق الله مونده ٬ خلبان باید یا کارکرد هواپیما رو در دفترچه شناسنامه پروازی کم کنه یا اینکه ساعت کامپیوتر هواپیما رو عقب بکشه . با این کار ری استارت هواپما عقب می افته !!! و می تونه بشینه یا مسافر ها رو از ۶۰ هزار پایی پرت کنه بیرون .
2- یکی دیگه از دلایل اختلال در عملکرد رادارهاست . برای رفع این مشکل می شه اصلا از رادار استفاده نکرد . به عبارتی مثل کشتی یک دکل وسط هواپیما گذاشت و کمک خلبان یا مهماندار بره بالای دکل تا کاملا جلو هواپیما رو ببینه و فرمون بده !!!
3- گاهی اوقات اعلام میشه دلیل سقوط اختلاف پارامتر ارتفاع بوده ( متر یا یا یا اینچ یا .... ) . بنده از این مقیاسها سر در نمی آرم ولی پیشنهاد می کنم از واحد وجب استفاده بشه . چون نهایتا وجب افراد بزرگسال چند سانتی فرق داره که اون هم قابل چشم پوشیه .
4- چند سال پیش بر فراز تهران شنیدم دوتا هواپیما شاخ به شاخ شدند . برای حل اینگونه موارد می شه مثل بزرگراه ها از گارد ریل استفاده کرد یا حداقل چیزی مثل پلیس بزرگراه توی خط هوایی گذاشت ( حالا زانتیا نشد از کایت یا بالن استفاده کنند )
5-گاهی اوقات در اثر  مانور هواپیما های دیگه در مسیر هواپیمای مسافربری حوادثی رخ میده (توی خارج این حوادث رخ می ده). پیشنهاد می کنم هواپیماهای مسافربری رو به مسلسل سنگین یا راکت مسلح کنند که اگه یه هواپیمای دیگه خواست قر بیاد سریعا ساقط بشه .
6- در اثر غفلت مهمانداران محترم مواردی بوده که مسافر از پرواز جا مونده . ممکنه این اتفاق برای خلبان بیفته . خوب نظر من اینه که یا دوره خلبانی رو برای همه مسافرین و خدمه بذارن یا یه 10-12 تایی خلبان برای هر هواپیما بفرستند تا حداقل یه 2 تایی به پرواز برسند .
7-گلاب به روتون شنیدم توی یکی از کشور های خارجه خلبان و کمکیش برای دستشویی از کابین رفته اند بیرون و دارقی .... . خوب پیشنهاد می کنم در کابین خلبان فقط !!! در کنار صندلی خلبان و کمکی اش هرکدام یک دستشویی ترجیحا فرنگی بذارند تا مشکل حل بشه ( دستشویی سنتی چون نشست و برخواست داره خطرناکه)
8-نمی دونم مثل موتور گیری - ما هواپیما گیری هم داریم یا نه . ولی اگه داریم پیشنهاد می کنم ناجا از هلی کوپتر استفاه کنه( مثل بعضی کلانتری ها که هنوز با پیکان دنبال زانتیا می ذارند) و از بکارگیری جنگنده برای متوقف کردن هواپیما مثل موتوری ها که باعث زمین خوردن و خدای نکرده مردیدن آنها می شه خودداری بشه .
9-در مواردی قطعات هواپیما مثل بال و ملخ و چرخ و ... از هم جداشده . خوب این بر می گرده به عزیزان هواپیما سازی ایران (هسا) پیشنهاد می کنم نظارت بر این عزیزان بیشتر بشه تا پیچی میچی کم یا زیاد استفاده نشه یا مثلا در مواقع کمبود پیچ از میخ استفاده نکنند . خوب بالاخره میخ عمری نداره چسب بزنند بهتره .
10- یکی از آخرین دلایلی که به ذهن من می رسه مسافران بی فرهنگ هواپیما هستند که با بیشتر از صندلی سوار شدن یا اصرار مبنی بر دیدن کابین خلبان یا دوتا آب میوه دریافت کردن باعث بروز فاجعه می شن . نظر من اینه اصلا کی گفته باید مسافر سوار هواپیمای مسافر بری کرد . آقا بذارید پیاده برند . یا حداقل توی آسمون همچین افرادی رو بفرستید توی حیات هواپیما بازی کنند . مشکل حل می شه .....

خوب آخر مطلب منه . این نکته رو بگم که من دارم از داخل هواپیمای تهران مشهد این مطالب رو برای شما می نویسم و حالا خلبان اعلام کرد که موتور دوم هم از کار افتاد . برام الرحمن بخونید . یا حققققققققققققققققققق .  


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:28 صبح سه شنبه 85/10/26

هو الحی

داشتم به مساله هسته ای ایران فکر می کردم . به ایران . بله درست شنیدی ایران . آره هسته ای . چرا تعجب می کنی . ایران کشور قطعنامه ترکمنچای و گلستان . ایران ژاندارم خلیج فارس . ایران نوکر در زمان طاغوت .

جای تعجب هم داره . خب ایران پخمه ۲۷ سال پیش که کارگر امریکایی رو به عنوان مهندس بهش قالب می کردند و دلش هم خوش بود ٬ تازه حق توحش هم به این عزیزان مهندس می داد ٬ حالا کارش به جایی رسیده که خودش با وجود همه گونه پدر سوخته بازی کشور های غربی و شرقی و شمال جنوبی به دانش هسته ای و ساخت رآکتور و سانتریفیوژ غنی سازی رسیده . مثل اینه که بگویند الگانس نیروی انتظامی راننده اش خدای نکرده عرقیجات خورده !!! خوب واقعا جای تعجب داره دیگه .

بعله . ایران به همت همین بچه های به قول بعضی روشنفکران ٬ حزب الهی و .... کارش به جایی رسیده که اورانیوم غنی سازی می کنه . به عبارت دیگر ایران مغنی شده .( با چاه کن فرق داره )

حالا با تموم این تعجبات و ... کشور های عزیز دلسوزتر از مادر نظر به اینکه ایران فقط می تونه غنی سازی کنه و ممکنه از دستش در بره و یهویی بمبی ٬ ممبی  ٬ چیزی بسازه ٬ تازه حالیش هم نباشه زرتی وقتی سربازان امریکایی بخواهند بر پایه حقوق شهروندی و دموکراسی و هزارتا کراسی دیکه امربه معروفش کنند  ٬ این بمبک کوچولو رو بزنه تو فرق سر یهودیان هلوکاست شده (من نمی دونم چیه . از وقتی دکتر محمود گفته منم بلد شدم .)

پس نتیجتا بایستی تا ایران این سانتریفیوژ ها رو ( فرهنگستان گفته بگویید چرخونک) راه نیانداخته پشت دستش رو داغ کرد و فلفل توی حلقش ریخت تا دیگه امنیت شهروندان رو به خطر نیاندازد .

آقا پیشنهاد پشت پیشنهاد که ما نمی خواهیم شما رو دعوا کنیم پس بیایید این دستگاه های ضد بشری رو با تلویزیون سونی و ماشین ظرفشویی و ... عوض کنید چراکه اینها به درد شما می خورد ولی انرژی هسته ای همه اش هسته است و باید دور ریخت .

اما همون پسران بد حزب الهی دانشمند حقوق بشر تهدید کن با دید منفی در مورد انرژی فسیلی (نفت و ...) که الکی می گویند داره تمام میشه گفته اند اجازه ما دست بزرگتر هاست که این بزرگترها کی باشند ؟؟  یک آقای قربونش برم باحال که همچین سیاست مدارای دنیا رو پیچونده که حالا حالا ها باز نمی شند ٬ یعنی آیت الله العظمی آقا سید علی خامنه ای . که ایشون هم فرمودند : انرژی هسته ای حق مسلم ماست .

رییس جمهور باحال ما هم گفته : فناوری مال خودمونه به همسایه هم مربوط نیست ناهار چی داریم . یعنی پیشنهاد و ۵+۱=۶ و ... تو قوطی .

آقا من هرچی این قیافه جورج و کاندول و .... رو مجسم میکنم ٬ دلم براشون می سوزه . آخه قیافشون مثل رفیق ما ست وقتی موتورش رو ناجا گرفته بود . اساسی پنچر ........

من که نمیدونم انرژی هسته ای و پوسته ای چه تفاوتی داره و امریکا کجای کهکشان راه شیریه و اصولا مفاسد اقتصادی چه فرقی با دمپایی کهنه داره ولی یه پیشنهاد برای کشور های اروپایی و امریکا دارم ٬ خوب بخونید شاید اصلا گشایشی در مساله هسته ای ایران باشه .

اونم اینه : حالا که ایران کوتاه نمی آد و کار از کار گذشته و ایران همه چی رو داره و شما هم  پخی کنند می میرید ( محترمانه غلطی نمی تونید بکنید) بیاین هرچی ایران اورانیوم و کیک زرد می پزه بخرید تا ایران زیاد نیاره تو نیروگاه بریزه و خدای نکرده در برابر شونصد تا بمب هسته ای اسراییل یه نارنجک هسته ای درست کنه .

خوب اگه این کار رو بکنید معادله حله . اگه هم کشور های اروپایی و امریکا پول ندارند ٬ آقا تعارف نکنن ٬ بگند ٬ من یه ۳ هزار تومنی پس انداز کردم ...........حالا هر وقت داشتند پس بدهند .

صد مرد گفته اند که در دار آخرین                       بوش آید و برود ٬ خر نمی رود

مردم که در بدر به سر کوی انگلیس     رایس راست گفته است دگر خر نمی رود

آقایان اروپا ٬ امریکاییها٬ انگلیسیها ٬ دیگه خر شما نمیرود . ول کنید این ملت ایران رو که اگه عصبانی بشند ممکنه نسل وایکینگ ها هم مثل دایناسورها منقرض بشه ......وای ی ی ی ی ی ی

 


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:46 عصر یکشنبه 85/10/24

بسم الله القاسم الجبارین

اصفهان . جنب ترمینال مسافربری جی . علیرضا کریمی به اتهام دو فقره قتل عمد رانندگان تاکسی اعدام شد . ببینید :

دوستان شرمندتونم ، تموم عکس هایی که من در زمان نوشتن این پست گذاشتم توسط هاستی که عکس ها رو روش گذاشته بودم با عکس های لختی پختی عوض شده بود ، من هم پاستوریزه ، همه شو خذف کردم . باز هم شرمنده

 

من به عنوان یک شهروند از رسیدن یک قاتل به مجازاتش بسیار خشنود هستم . نیروی انتظامی تشکر،تشکر


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:53 عصر چهارشنبه 85/10/20

دعواهای تیر 82 بود . اصفهان . صدای ترقه توی خیابان ما می آمد . خبری نبود ولی جو روانی سنگینی را از طریق شایعه و ماهواره برای ساعات نیمه شب ایجاد کرده بودند . صبح که رفته بودم دانشگاه شنیدم که چهارتا بچه سوسول دارند برای هم لاف و گزاف سرهم می کنند که ما امشب برای بسیجی ها توی خیابان ... نقشه داریم و سیم و علمک گاز و ... از این چرت و پرت ها .

هنوز بسیجی نبودم ولی دلم آتش گرفت که هنوز طرف پشت لبش سبز نشده از طرف سور اسرافیل و چندتا مفت خور دیگه اینقدر کلش پر باد شده که جرات می کنه قداست بسیج را خدشه دار .....

بعضی مواقع انسان اگر مثل قل مراد رفتار کنه جالبه .

موقع برگشت عازم خیابان طالقانی شدم . اهالی اصفهان می دانند که بورس فروشگاه های لباس نظامی و ایمنی و ... در این خیابان قرار دارد . یک دست لباس بسیجی خریدم و به فروشنده بنده خدا گفتم : آقا چندتا !! درجه بسیجی مهم ها را هم بده .

طرف خشکش زد . یک نگاهی به من کرد و زد زیر خنده . نفهمیدم چی شد و خنده برای چی بود ...

شب با چند تا از بچه های همسایه که یکی از یکی باحال تر هستند و اونها هم لباس بسیجی خریده یا قرض کرده بودند ، نظامی کردیم و پیاده رفتیم طرف خیابان ....

چشمتون روز بد نبینه . دیدم یک طرف یگان ویژه مات و مبهوت ما را نگاه می کنه و سرهنگ ... که بعدا شناختمش زل زده به درجه های ستوانی روی شونه های من و یک طرف دیگه هم 300 ، 400 نفر چماق به دست و سنگ به کیسه دارند اکیپ من رو ورانداز  می فرمایند . من هم فکر کردم مثل بازی کامپیوتریه و اگر ببازیم گیم اور می شیم و از اول استارت . داد زدم بچه ها بگیرید این سوسول ها رو .

تا به حال جوگیر شدید . طوری که همه چی براتون ممکن باشه و بعد افتضاح ترین تصمیمتون هم درست از آب در بیاد

رفقای من هم البته ترسیده بودند ولی با فریاد من جوگیر شدند و حمله کردند سمت لات و لوت ها . بنده خدا ها هم فکر کردند ما فرماندهان چند تا گردان هستیم و به پشتوانه عقبه داریم پر رو بازی در می آوریم ، فرار را بر قرار ترجیح دادند. نیروهای یگان ویژه هم که سر جان ما ترسیده بودند برای حمایت ما حمله کردند .

یک بلبشویی راه انداخته بودیم که بیا و ببین . توی درگیری دست یه بابایی رو سفت گرفتم . طرف چهار برابر من بود . همچین که بهش گفتم دست ها بالا بشین زمین ، طرف هم از ترس خوابید زمین .

دستم درد گرفت . دوتا جوان با لباس چریکی و چفیه دستم را گرفته بودند . یکی از اونها خیلی شبیه حاج همت بود . مهرش به دلم نشست ، ولی دستم داشت از درد می ترکید . بغلم کردند و انداختندم توی ماشین و رفتیم مرکزشون خیابان ... .

نبوده ام که ببینم ز نور خورشیدت . ولیک هر شب جمعه تو را به ماه بینم

مشخصاتم را پرسیدند و اینکه اون موقع شب با اون لباس ها و درجه ها اون وسط چکار می کردم و اینکه فرمانده ام کیه و هزار سوال دیگه . من هم هاج و واج نگاهشون می کردم . گفتم مگه بسیج فرمانده هم داره . اون که شبیه حاج همت بود زد زیر خنده .

به دوستش گفت : بابا دوباره کاهو گرفتیم . قصه را که گفتم و جریان را از اول تعریف کردم دیگه باید می رفتیم بیمارستان . جفتشون روده بر شده بودند .

..................................

داستان بالا ، نقل قول یکی از مسئولین بسیج بود . داستان سرنوشت 82 خودش . نمی شناختمش . یک شب توی گلستان شهدا برام تعریف کرد و از اون روز دیگه ندیدمش . ظاهرش شبیه حاج ابراهیم همت بود . فقط می دونم رفقاش که 10 نفری بودند صداش می کردند آقا طاهر .

یادشون بخیر شهدای عرفه ، رفقای حاج همت و حاج حسین خرازی. یادش به خیر حاج احمد کاظمی که از دستمان رفت . افسوس که چنین گوهر هایی نشناخته از دستمان رفتند .

چکار کنم . سوژه دستم نیومد ، خاطره نوشتم ، حال کنید .

یا حق ....


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:43 عصر یکشنبه 85/10/10

بسم الله القاسم الجبارین .

اولین باری که این جمله را دیدم حدود 12 سالم بود و داشتم روزنامه های سال 57 را که توی زیر زمین خانه عمو پیدا کرده بودم می دیدم . اعدام سرلشگر ناجی و ....

شنبه صبح از خواب که بیدار شدم ساعت 20/6 بود که از رادیو شنیدم صدام ........

بابا نترسید ، لولو نیست ، صدامه ، تیپ زده

ناخودآگاه یاد همت افتادم ، خرازی ، قوچانی ، باکری ، یاد استخوانهای تفحص شده ، یاد چشمان منتظر به راه عزیز . خواهر من همکلاسی داشت که داداشش توی کربلای 4 مفقود شده بود ، کوچک بودم ولی یادم می آد هر از گاهی خواهرم می گفت دوستش داره دیوانه می شه و مادر دوستش چشمش به در سفید . تک پسر بود . بعد از چند سال هم به همت بچه های تفحص حداقل استخوانهای شهید را آوردند و دل خانواده آرام شد .

بازی اشکنک داره ، سر شکستنک داره .. بابا صدام هم گرگم به هوا دوست داشته و ما نمی دونستیم 

من فدای آن خانواده ای که هنوز چشم به در دارند و منتظر عزیز دل .....

من فدای خانواده ردانی پور که می دانند شهید است ولی قبرش خالی است . من فدای خانواده شهید باکری . من فدای دو پسر شهید همت .

صدام به درک واصل شد ، ولی این کافی نیست . صدام فقط برای دجیل محاکمه شد نه برای تمام ظلم هایش . جرم صدام تنها کشتار شیعیان دجیل نبود . پس عزیزان ما چه می شوند؟؟ پس مظلومان سردشت چه می شوند ؟؟ جواب حلبچه را که می دهد ؟؟

چهره خونریز را ببینید که چگونه از مرگ ترسیده ، هذه ی جهنم التی بهاالتوعدون

صدام نباید اعدام می شد ، تعجب من از اینست که امریکا دوباره با زیرکی کار خودش را کرد و جالب اینکه مردم هم راضی هستند . صدام اعدام شد نه به جرم کشتار مردم ، بلکه به جرم  زیاد دانستن ، زیاد دانستن از پشت پرده سیاست ، صدام اعدام شد تا بطور مشکوک فصلی دیگر از تاریخ معدوم شود . گوشه های زیادی از تاریخ معاصر با اعدام صدام در تاریکی ماند .

و گویا یک جانی کم شده است . امیدوارم اینگونه باشد

صدام اعدام نشد تا جلوی بمب گذاری پیروانش گرفته شود ، بلکه به دلیل حفظ آبروی امریکا و انگلیس شرش کم شد . یک مثلی هست که من در مورد هر اتفاقی مورد نظر قرار می دهم و آن اینکه : هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد .

برعکس پست های قبلی ، این تزیینی نیست و مرتبط می باشد

آیا تابه حال و در تاریخ معاصر حداقل ( گذشته را خوب مرور نکرده ام) شنیده یا دیده اید که استثمارگری برای رضایت زیر دست کاری کند . شنیده اید انگلیس و امریکا برای انسانیت ، بشریت ، حفظ آرمان ها و کلا چیزی غیر از پول و قدرت و صهیونیسم کاری کرده باشند .

این انگشت بسوی کدام شریک جرم نشانه رفته ، بهتر نبود قبل از محاکمه دستانش را قطع می کردند ، ولی نه ، این صلاح الدین ایوبی نیست . این صدام است

چرا مسلمانها فقط ظواهر فریبنده سیاست را درک می کنند . چرا ؟؟

ماشین لباسشویی تک قلوی .... ( بابا بذارید تبلیغ کنیم)

یک سوالی که برای من پیش آمده : آیا صدام واقعا اعدام شده است ؟؟

امیدوارم امنیت به عراق بازگردد

پی نوشت:

اس ام اس روز : مصادف با عید قربان صدام در راه امریکا قربانی شد .


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 6:19 صبح شنبه 85/10/2

سلام

چند مدتی بود من به اقتضای وضعیت کاری (البته کار دانشجویی چندماهه) گوشی تلفن همراه بسیار پیشرفته 1100 خودم را شبها در کنار بالشت مبارک می گذاشتم  تا اگر مشکل کاری پیش آمد ، همکاران مزاحم خانواده نشوند و فقط خودم را بی خواب نمایند . خوب این چه ربطی دارد ،،، داستان از آنجایی شروع شد که یک شب حوالی ساعت 3 بامداد با صدای بوق ممتد دریافت پیام بصورت جهشی از خواب بیدار شدم . پیام این بود : ببخشید این موقع شب مزاحم شدم ، آشنا نداری پرونده ایران را از شورای امنیت در بیاری . !.!.!.!

خودتان حال بنده را متوجه شدید .

ایران بنا به اصل پیشرفت در هر جامعه متمدن و همچنین فکر نخبه جوانان و دانشمندان ایرانی ، از چندین سال پیش در زمینه انرژی هسته ای تحقیقاتی را شروع کرد که البته به دلیل انحصاری بودن این سلسله از دانش ، هیچ آموزگاری در راه این علم معلمی دانشمندان ما را نکرد و جوانان برومند و با غیرت ایرانی با آزمون و خطا و حتی فعالیت های برون مرزی بصورت بومی به مرز های روشنی در زمینه دانش هسته ای رسیدند .

به دلایل امنیتی و همچنین زمینه جهانی بر علیه ایران که توسط امریکا برپا شده بود و اینکه ایران را جایگزین شوروی به عنوان بهانه قدرت و باعث وحشت کشور ها نموده بود ، فعالیت های دانش هسته ای ایران بصورت پنهان در دست کار بود ، البته ایران به دنبال خوب آن است ، یعنی دانش هسته ای صلح آمیز .

تا اینکه در دولت گل و بلبل که از لحاظ خودفروشی و .... ،امنیت سازمانی مثل سماخ پالان (همان آبکش خودمان) عمل می کرد ، بصورت وحشتناک خبر پژوهش های ایرا در سطح بین الملل ترکید . ترکیدن همانا و امریکا همان .

و این دستمایه ای شد برای بوق بوق کردن دستگاه های روان گردان امریکا ، کار به جاهای بالا کشید و دولت هم زرتی هرچه از سوی امریکا تهدید می شد می پذیرفت که در نهایت با تعلیق غنی سازی برای مدت نامحدود ، پذیرفتن ضمنی NPT و سرشکستی همراه با گردن کج ایران ، دولت تعویض شد و دکتر آمد که خوش آمد .

و جالب اینکه سیاست ایران در قبال مسئله و جبهه گیری در قبال تحقیقات هسته ای  180 درجه یا همان پی رادیان ، تغییر موضع پیدا کرد . این یعنی اینکه دکتر با صدای بلند در سطح جامعه بین الملل فریاد زد : ما امریکا را کشک هم حساب نمی کنیم . (بنده ادبی اش را عرض کردم )

اروپا و امریکا که همه نوع گربه ای در طرح ها و رنگ های مختلف برای ایران رقصنیده بودند ( ببخشید ، حرکات موزون اجرا کرده بودند) موضع دکتر برایشان حکم شوک 800 هزار ولت داشت . و تا آمدند به خود بیایند و مهره هایشان را تکان بدهند ایران کار خودش را کم کم پیش می برد .

طرف های بی مایه هم همصدا با جلز و ولز امریکا تا آمدند پچ پچ کنند ، عوض شدند و موضع گیری جمهوری اسلامی با بیانات آقا سید علی محکم و قاطع شد : انرژی هسته ای حق مسلم و طبیعی ماست .

دوستی می گفت : دلم می خواهد هنگامی که صحبت های آقا را برای کاندول ترجمه می کردند آنجا بودم و یک دل سیر به صورت مشکی این خوشکل جرج ، می خندیدم .

الغرض ، فشار ها شروع شد و پرونده از آژانس رفت به شورای امنیت و جوسازی های روانی شروع شد .

همان روز بقال محله ما نصف جنس هایش را برد منزل و منتظر جنگ جهانی سوم بود . تا مدتی کلاغ ها را F-14 می دید و منتظر بود از آسمان کماندو ببارد . این وضع بود تا اینکه دکتر سخنرانی کرد و وضعیت را روشن کرد و بقال ما آرامش پیدا کرد .

حالا دوباره نقل آن روز ها شده و بقال و .... . ولی درصد ترسیده ها کم شده و مردم می دانند که تحریم بیشتر از این امکان ندارد و ایران هم در صلح باقی می ماند چونکه دیدند توان کشورشان را در مانور ها و دیدند ترس در نگاه کاندول و جرجی را .

آخر کلام : ایران به عنوان یک کشور هسته ای درحال تثبیت است و ما در حال گذار از برهه زمانی فشار هستیم .این دوره را باید طی نمود ، نه برای خودمان بلکه برای آیندگان و اعتقاد خودمان . البته تا ایران به قدرت هسته ای تبدیل شود زمان زیادی لازم است و تا نان آن را بر سر سفره مان ببینیم ، مدتها باید تلاش کنیم . لیکن حالا بایستی حقانیتمان را اثبات کنیم .

ایران صاحب دارد ، شیعه صاحب دارد ، یک بسیجی شیر پاک خورده هم سینه چاک جلوی انبوهی از تهمت و تهدید و کارشکنی ایستاده ، یاریش کنیم تا زمانیکه در راه راست است . کمی فشارها را تحمل کنیم بد نیست .

بایستی ایرانی مقتدر بسازیم . مقتدر تر از حال . ایرانی که قدرت بلامنزعی باشد ، بگونه ایکه در عین صلح دوستی ، کسی به فکر تجاوز و یا سوءقصدی به آن نباشد . این آرزوی دست نیافتنی نیست .

22بهمن جشن هسته ای شدن ایران است . پرشورتر از دیگر حماسه های حضور ، استواری و ثباتمان را تابت کنیم . بلند فریاد بزنیم ،، دکتر با تو هستیم ....

اندکی صبر دگر صبح آمده است .....

یا حق ...

 

پی نوشت ها:

** نمی دونم چرا نمی گند 6 ،، می گند 5+1

** نمی دونم چرا امریکا از رو نمی ره و کاندول نمی ترکه . ولی نه ،، خوبه که نمی ترکه وگرنه کل عالم رو .... بر میداشت .

** نمی دونم چرا  اسراییل کوچولو با شونصدتا بمب و کوفت هسته ای بی خطره .

** نمی دونم چرا اروپا نمی گه غلط کردم .

** نمی دونم چرا هرچی ایران رو تحریم می کنند ،، هی پیشرفت می کنه .

** نمی دونم چرا پیکان از تولید خارج شد ولی هنوز دارند دزدکی ثبت نام می کنند .

** نمی دونم چرا سنیوره اینقدر پر رو تشریف داره .

** نمی دونم ،، خوب من که نباید همه چیز رو بدونم ،، نمی دونم دیگه .

** 22 بهمن منتظرتونم ، خونه ما ،، تعارف نکنید که بدم می آد . یه لقمه نون و بوقلمون دور هم باشیم . بابا ایران هسته ای شده دیگه .


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 6:52 صبح دوشنبه 85/9/27

چند روز بود که درگیر مشکلات زندگی بودم و از دنیا بی خبر ، دوستم تلفن کرد و از ماجرای پلی تکنیک پرسید . در جریان نبودم . کلیات ماجرا را می دانست و دنبال جزییات آمده بود . کلیات را برایم گفت و خودم پیگیر جزییات شدم . جالب بود .

 

در مورد حادثه دانشگاه پلی تکنیک که البته در سطح اعتراضات دانشجویی مسئله جدیدی نیست ، تنها یک نکته حایز اهمیت وجود دارد . چرا که قبلا هم از این دست اعتراضات به آقای خاتمی یا دیگر شخصیت های سیاسی وارد شده بود و اصولا ذات دانشجو به عنوان پویاترین عنصر جامعه که بدون کاتالیزورهای سیاسی نیز اکتیو خاص است جز این نیست و روحیه منتقدانه جزء لاینفک این قشر می باشد . که البته این قانون به ظاهر کلی دانشجویی شامل عزیزان دانشگاه آزادی نمی شود ، چراکه انتقادی کوچک باعث مسائلی نه چندان جالب برای بخت برگشته لال نشده می شود و ممکن است مدرک دانشجوی آزادی در برنامه n ام توسعه صادر شود که در توان خیلی ها نیست .

با 18 سال و چند ماه سن نزدیک 27 سال فقط رییس جمهور جمهوری خود مختار د.آ.ا

در دانشگاه آزاد چنین است . دانشجو را آنقدر سرگرم مسائل مالی و مدل موی فشن و لباس خشن و مانتوی کوتاه نازک تنگ .... می کنند که از سیاست هیچ نمی فهمد و دست راست و چپ خود را فراموش می کند ، چه برسد به حزب چپ و اصولگرا و اعتماد ملی و ....

واقعا چرا بعضی ها تمام سلول های خاکستری مغزشان را بکار می گیرند ، به آمار ها نگاه کنید ، بیماری آلزایمر روبه گسترش است

من بنا بر اقتضای تحصیلی ، در زمان انتخابات نهم ریاست جمهوری می دیدم که دانشجویان به ظاهر دانشگاه آزاد اسلامی از کاندیداها فقط کروبی را می شناختند ، آنهم فقط در رابطه با تبلیغات تراولی و دیگر کفتر از آسمون می یایه .

این عکس تزیینی است ، همه تصاویر که نباید مرتبط باشند !!!

ولی در رابطه با دانشگاه هایی مثل پلی تکنیک ، تهران و ... که منشا تئوری های سیاسی بوده و بازیچه بازی سیاست هستند اعتراض 20 آذر بسیار عادی می نماید ، لیکن باید با احتیاط آنرا بررسی کرد .

 

باغ مظفر هم جالب است ، چند نفر ، چند ملیون نفر را سر کار گذاشته اند !!!

از دیدگاه من به عنوان یک شهروند غایب در معرکه که البته جریان هو کردن سید خندان در حدود 2 سال پیش  را در خاطرم دارم و انتخابات گذشته را نیز فراموش نکرده ام مسئله یک معادله چند مجهولی است که البته همه جوابها یکسان است .

فرق اسب و انسان در این است که اسب همیشه نجیب است ولی انسان ممکن است نجابتش را از دست بدهد .

در دوران گل و بلبل که سید خندان مورد عنایت دوستان تضعیف وحدت رادیکال اصلاح طلب یک بام و صد  هوا قرار گرفت ، آقای دوست دار ول بودن بیان نیز با پرخاش جواب انتقاد های به خود را داد و تحمل و ظرفیت خود را در برابر دوستان عاشق بوستان و بلبلان هو خوان نشان داد .

لیکن در جریان اخیر که به قولی خودشان رییس جمهور تیر خلاص زن متحجر میهمان پر تنش ترین دانشگاه بود و در اولین مورد از پرت کفش تا آتش زدن عکس و درگیری فیزیکی هم جزء انتقاد ها قرار گرفته بود ، منتقدین اصلاح طلب دموکراتیک مآب تنها با مدارا و تحمل و حتی لبخند دکتر مواجه شدند . برای من خیلی جالب بود که حتی رییس جمهور بعضی انتقادات را قبول کرده و خود نیز اعلام نارضایتی نموده بود ، لیکن به علت سین برنامه که در دست کارت های بازی(دانشجویان ....طلب) بود ، تنش دامن زده شد .

اینست سزای کسی که به خطوط قرمز وارد شود ، دکتر ترا چه به دخالت در قلمرو دیگران 

براستی چرا تا زمانیکه بحث مافیای قدرت و ثروت مطرح نشده بود ، بحرانهاییی علیه رییس جمهور برپا نشد و تا زمانیکه دکتر وارد قلمرو امپراطوری یک دانشگاه عریض و طویل نشده بود ، او را شرور نخواندند .

نکته جالب اینست که ایران محور شرارت است و دکتر هم شرور ، که این غیر ممکن است ، گویندگان این دو بحث بایستی یک هماهنگی داشته باشند ، اگر ایران را شرور و دکتر را محور شرارت بخوانند ، مصداق کامل می شود . هرکس بر حق باشد در تئوری های جدید سریعا او را به نشان لژیون شرور مفتخر می کنند و آنگاه بر او می تازند .

تصویر فوق یکی از دولوپی خوران قهار را نشان می دهد که با استفاده از رانت در حال ترکاندن خود می باشد 

پیشنهاد می کنم برای عدم مشاهده چنین مراسمات جالب در آینده :

*** کلیه دانشگاه های دولتی شهریه حداقل 500 هزار تومانی با نرخ رشد 30 درصد داشته باشند تا دانشجو به فکر جنگولک بازی نیافتد .

*** آقای جاسبی دانشگاه های دولتی را نیز وارد قلمرو خود کند و گارد مخصوص دانشگاه های آزاد و عناصر تربیت شده خود را بکار گیرد تا نطق بگیرد .

*** دکتر وارد موارد زمین خواری و رانت خواری نشود و بگذارد بیزینس مردم پیش برود ، بابا چند هزار میلیارد که قابل این حرف ها نیست .

*** به رییس جمهور چه مربوط که کدام امپراطوری هیأت امنا ندارد . اصلا دلشان می خواهد که 100 سال یکبار جلسه بگیرند و یا اینکه سر ملت را به تاق بکوبند .

*** یگان ویژه بجای موتور گیری سر چهارراه ها دانشجوی به قول معترضین ستاره دار را(به جای موتور فاقد پلاک) بگیرد و 3 ماه توی پارکینگ بخواباند .

*** دکتر مثل دوران گل و بلبل آنقدر توی دست و بال احزاب پدرخوانده و صاحبان بازی دانشجو-اصلاحات-دانشگاه پول و رانت و ... بریزد و باج بدهد تا کاری به کارش نداشته باشند .(این مورد در انتهای دوران ریاست جواب نمی دهد و بالاخره هر ریاست جمهوری بدون هو و دعوا پایان نمی پذیرد )

*** تعدادی اتوبوس و بوق و سربند آبی و خال خالی و ... در اختیار هواداران تیم یا تیم ها قرار بگیرد تا بشکنند و جیغ بزنند و خالی شوند .

*** اگر موارد بالا افاقه نکرد ، چاره ای نیست ، دکتر هرچند وقت یکبار سری به مراکز سیاست بازان تحکیم وحدتی یا ... بزند تا دوتا عکس آتش بزنند و فحش دهند تا خدای نکرده عقده ای نشوند .

 

بد عادت شده اید ، خوب این هم تزیینی است . به هیچ مطلبی هم مرتبط نیست .

ولی نهایت اینکه من دکتر را دوست دارم چون حالم از اصلاحات بهم می خورد و دکتر حرف جدیدی می زند . من دانشجو را دوست دارم چون خودم در این کسوت هستم . ولی توپ ،تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد .

دکتر ؛ دوستت دارم و دوستت داریم .

خدا همه مریضان سیاسی را شفا عنایت نماید .

خدا همه شکست خوردگان را به رحمت خود صبر جزیل عنایت کند .

خدا مافیا در هر شکل و لباس و منصبی که هست ریشه کن نماید .

یا حق ......


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:49 صبح شنبه 85/9/18

خبرهای پراکنده را دنبال می کردم و به دنبال سوژه ای بودم تا محض آبروی سروبلاگ خودمان هم شده ، تمامی دیدگاه ها و نظرات بسیار پربار خود را بصورت کنستانتره در وبلاگ ، به رخ تمامی اهل فن و تفکرات منور از آگاهی و شعور بکوبم .

چند خبر بسیار جالب دیدم که وقتی در زوایای عقل خود با سوزاندن فسفر فراوان بررسی کردم و سوابق میدانی پیشینه آنها راهم مرور نمودم ، دیدم همینطور از هم جدا هم نیستند و یک رابطه خطی بسیار ساده بین آنها برقرار است بطوریکه 2*2=8 .

اهانت به پیامبر اعظم ، ظهور امام چهاردهم ، معرفی قبله جدید ، طالبان ، قدرت گرفتن مجدد سلفی ها ، جریان مضحک کاظمینی در تهران ، وهابیت ، اعلام موجودیت مدنی بابیت و هزاران خبر پراکنده دیگر که فقط یک مطلب را به فکر متبادر می کند و آن اینست که : دین اسلام و مخصوصا شیعه در معرض یک هجمه بی سابقه و پر قدرت از سوی حزب شیطان و شیطانهای حزبی قرار گرفته و آنها سعی می کنند دین را با خود دین نابود کنند . یعنی دقیقا داستان موریانه و سرو تناور .

توصیه می شود افراد زیر 25 سال این تصویر را نبینند .....

اگر نمی توانند با جنگ گرم و کودتای دینی اقدام به حذف هدف های خود نمایند به سیاست انقلاب مخملی و دگراندیشی در حوزه دین و اسلام پرداخته اند . یعنی با کمترین هزینه و بیشترین بهره کار خود را پیش ببرند . البته این مزیت مربوط به سیاست یا ادیان دیگر به غیر از اسلام است ولی اسلام را باید از دیگر دریچه ها بررسی کرد .

پیر میکده ما به خوبی از هجمه جدید آگاه بود و ریشه آنرا نیز به خوبی تشخیص داده بود

در نوشته های پیشین خود به این نکته اذعان کرده بودم که به اعتقاد مسیحیان صهیونیست که به گونه ای کلیه سازمان سیاسی جهان را تا حدودی دردست گرفته اند ، آرماگدون یا همان جنگ نهایی نیروهای خیر و شر در آینده نزدیک است و آنها آنرا منوط با یک جنگ هسته ای می دانند که البته طرف خیر آن دین مسیحیت به پرچم داری امریکا ( همان مظهر صلح و صفا و ابوغریب ) و طرف شر آن ایران  به نمایندگی از دین اسلام است که البته بسیار ضد انسانی و خلاف حقوق بشر عمل می کند و باید فلفل در دهان ایران کرد . ( البته این دیدگاه بد بد بد مالیخولیایی مسیحیان افراطی است )

آرماگدون در راه است ، صلح و سازش را بر می چینند تا سوشیانس خودشان ظهور کند ، آیا منجی آنها از دموکرات هاست یا جمهوری خواه ها ، تقلبی در کار نباشد

فیلم های تولید شده هالیوودی در عرصه جدید استراتژی های غرب را به خوبی نشان می دهند

بدینسان می توان به این رویکرد جدید پی برد و به دلیل اینکه این لابی های صهیونیست و صهیونیست مسیحی جنگ را با توجه به قدرت انرژی در جهان کشورهای اسلامی و همچنین همبستگی ایشان در مواجه با چنین تفکری بسیار پر هزینه و با احتمال مغلوب شدن خود برآورد کرده اند ، لیکن به دنبال تضعیف اسلام به انحاء مختلف هستند تا در ضربه نهایی با انگشت هم بتوانند درخت قدر اما پوسیده را بشکنند .

اولین گام نوین در تضعیف باور ها و مقابله با اسلام را سلمان رشدی ملعون برداشت

در چند دهه اخیر وبا توجه به قدرت گرفتن تفکر شیعی در کشورهای اسلامی که به نوعی شجاعت و جهاد در آن از جایگاه بالایی برخوردار است و همچنین نمایش گوشه هایی از این قدرت در جنگ هشت ساله دنیا با ایران و به خصوص جنگ 33 روزه گروه کوچک حزب الله لبنان و رژیم اسراییل  ، نوک پیکان حملات بر ضد اسلام متوجه تفکر شیعی شده . مهمترین رکن شیعه که از اصول پایه محسوب می شود علاوه بر اعتقاد به توحید ، نبوت و معاد ، اعتقاد راسخ به امامت و عدالت می باشد .

سید حسن نصرالله ، کسی که اسطوره اسراییل را به انبوهی از خاکستر تبدیل کرد

در رویکرد جدید دشمنان ، اصل نبوت در جهان اسلام و امامت خاصه در جریان شیعی نشانه گرفته شده و به قولی با بررسی کنش ها و واکنش ها و همچنین جمع بندی و استفاده از تجربیات گذشته  در حال پی ریزی بروز استراتتژی های کوتاه مدت و بلند مدت هستند که هدف غایی آن زوال اسلام می باشد .

جالب اینکه پسر قیم پدر شده ، کاخ سفید در دست لابی های صهیونیست

مباحثی مانند ظهور امام چهاردهم و تغییر قبله به دستور این کذاب از مکه به جمکران ، ظهور مهدی کذاب یا همان کاظمینی و ... ، بروز سید حسنی دروغین ، توهین به اسلام و  شخص پیامبر باید از سوی متخصصان و اندیشمندان دینی بسیار مورد حساسیت قرار گیرد ، ریشه یابی شود و سر مار در لانه له گردد تا عواقب آینده چنین جریاناتی گریبانگیر نگردد . البته بنده کاملا به این نکته که اسلام برکندنی نیست و نظام شیعه در دست صاحبش پایدار است معتقد می باشم ، لیکن اینگونه تک انفجارات ترکش هایی دارد که به قیمت کنده شدن اجزایی از امت شیعی هرچند معدود و اندک و هرچند جاهل و ... تمام می شود ، لیکن خسارات خود را در پی دارد .

تفکر انحرافی تصوف های ساختگی هجمه ای است که از دیر باز خزش خود به درون اعتقادات را دنبال می کند

سوالی که برای من پیش می آید اینست : چرا به حکم قرآن و شریعت چند نفر از این شیادان مفسد فی الارض در میادین اعدام نمی شوند تا سفره چنین هجمه گسترده ای محدود گردد ؟؟

باری تعالی امت مصطفی را در سایه مهدی بر جهان منصور خواهد کرد .

انشاء الله .

یا حق ....


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
1
:: بازدید دیروز ::
5
:: کل بازدیدها ::
168870

:: درباره من ::


:: لینک به وبلاگ ::


::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

احمدی . احمدی نژاد . ازدواج . انتخابات . انیشتن . بار گران . بروجردی . پیامک . تاهل . جمهوری . چیز . دزدی . دهمین . روزنوشت . ریاست . سفر استانی . سیاست . شعر . شیعه . عشق . غارت . مناظره . موسوی . میرحسین . نژاد . همسر . واقعیت .

:: آرشیو ::

سیاست خارجی
سیاست داخلی
جمهوری خودمختار آزاد اسلامی
خاطرات
مناسبت ها
.............

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو